خطبه37 بند2: علّت سكوت و كناره گيرى از خلافت
قَالَ (علیه السلام) :أَتَرَانِي أَكْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ اللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ فَلَا أَكُونُ أَوَّلَ مَنْ كَذَبَ عَلَيْهِ. فَنَظَرْتُ فِي أَمْرِي، فَإِذَا طَاعَتِي قَدْ سَبَقَتْ بَيْعَتِي وَ إِذَا الْمِيثَاقُ فِي عُنُقِي لِغَيْرِي.
درود خدا بر او، فرمود:آيا مى پنداريد من به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) دروغى روا دارم؟ به خدا سوگند، من نخستين كسى هستم كه او را تصديق كردم، و هرگز اوّل كسى نخواهم بود كه او را تكذيب كنم. در كار خود انديشيدم، ديدم پيش از بيعت، پيمان اطاعت و پيروى از سفارش رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را بر عهده دارم، كه از من براى ديگرى پيمان گرفت. (پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود اگر در امر حكومت كار به جدال و خونريزى كشانده شود، سكوت كن).